هذیان کده

کنجی برای غرق شدن در زندگی

کنجی برای غرق شدن در زندگی

سرک کشیدن به دنیای فیلم،موسیقی،ادبیات،فلسفه و هر چیزی که با هستی در ارتباط باشد

تولد ستیزی یا antinatalism

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۳۳ ب.ظ

   "بهترین چیز برای انسان زاده نشدن و آفتاب را ندیدن است."(تئوگنیس-شاعر یونانی)

تولد ستیزی یا آنتی ناتالیسم را می توان نوعی نحله یا نگرش فلسفی برشمرد که معتقد است تولید فرزند(procreation)، از لحاظ اخلاقی امری نادرست و خطاست.در متن پیش رو قصد دارم تا کمی درمورد آن بنویسم و از دلایل خودم برای طرفداری از این نگرش بگویم.

 

 

تذکّر:متن در پیش رو به احتمال زیاد برای عده ی کثیری از مومنان و عُشّاق چهارچوب جهان و انسان فعلی و دلباختگانِ بچه و کودک و غیره و غیره و غیره ،ناپسند و پلشت به نظر برسد پس اگر روحیه ی لطیفی دارید لطفا خوانش متن را همین جا خاتمه ببخشید و آسوده بخوابید! شب خوش!

 

   اخیرا در اینستاگرام، در جواب story ای که استاد و ارشد گرامی ام، جناب دکتر قربانی(+) ، که در مورد اولین ivf یا همان in vitro fertilization یا همان لقاح مصنوعی انجام شده در تاریخ چنین نوشته بودند که:

"چهل و سه سال پیش،چنین روزی، اولین نوزاد که به وجود آمدنش از طریق IVF بود،متولد شد."

پاسخ دادم:

"اصلاحیه:چهل و سه سال پیش،چنین روزی،پزشکی از خدمت به جنایت تغییر کاربری داد!"

 

این جمله ی بنده برای شماری از دوستان، چنان غریب و گنگ بود که با تعدادی پیام مشابه با این سوال مشترک که "منظورت از جنایت چیست؟" ، مواجه شدم؛ همین سبب شد تا اکنون مطلبی را که خیلی وقت ها می خواستم درباره اش صحبت کنم ، با شما در اشتراک بگذارم و این مطلب همانا تولد ستیزی است.

 

چرا فرزند آوری یک جنایت است؟

   برای دفاع از تولد ستیزی می توان از جبهه های مختلفی به پا خاست:

الف)دیدگاه زیست محیطی و بوم شناختی= برای بررسی این دیدگاه ابتدا باید یک سری داده را با هم مرور کنیم:

  1. تله مالتوس: توماس رابرت مالتوس یک متاله و اقتصاد دان انگلیسی بود که در کتابی به نام "اصل جمعیت" بیان کرد که "موجودات زنده با سرعت سرسام آوری تکثیر پیدا می کنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می شود و ممکن است در هر ۲۵ سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می رود و لذا هر ۲۵ سال جمعیت دو برابر می شود،حال آنکه ازدیاد خوار و بار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی می توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند."(منبع:ویکیپدیا) .و تقریبا همین اتفاق افتاد،با دست یابی بشر به موفقیت هایی نظیر ریشه کنی آبله در ۱۹۷۷ یا ۱۹۷۸(تاریخ دقیق را به یاد ندارم) و ایجاد ایمنی در قبال خیل بی شماری از عوامل بیماری زا نظیر فلج اطفال،سل و... و کاهش مرگ و میر نوزادی و ارتقای سطح عمومی بهداشت و هزاران پیشرفت دیگر، ما شاهد کاهش مرگ و از آن طرف انفجار جمعیت در دو قرن اخیر بودیم و این گونه خود را از چرخه ی بسته ی تعادل طبیعت رهایی بخشیدیم و در تله ی مالتوس افتادیم،فرضیه ای که شاید در روزگار خود مالتوس با مخالفت های شدیدی از سوی دول و آبای کلیسا رو به رو شد ولی حقانیت خود را دویست سال بعد با رخداد گرمایش جهانی و بحران های اقلیمی و کمبود منابع آب و غذا، به اثبات رساند.(حال چرایی مخالفت های شدید با آرا مالتوس بماند برای وقت دیگری!)            

نمودار رشد جمعیت جهان در گذر زمان

 

 

تله مالتوس و نقطه ی بحرانی تقاطع منابع موجود با منابع مورد نیاز

همانطور که در نمودار اول مشاهده کردید تا سال ۱۸۵۰ ما یک ثبات جمعیتی داریم اما بعد از آن شاهد انفجار فاجعه بار جمعیت هستیم که نتایج این افزایش ناگهانی(surge)، خود را چند دهه ای می شود که نشان داده و تا ۲۰۵۰ نیز اوضاع وخیم تر می شود.

     2.سازمان ملل متحد تخمین زده که تا سال ۲۰۵۰ جمعیت جهان به رقم دهشتناک ده میلیارد نفر می رسد.این در حالیست که،

    3.جمعیت بهینه جهان(optimum population) توسط متخصصان عددی بین ۲ تا ۳ میلیارد! برآورد می شود.

 

این سه نکته را کنار هم بگذارید، خودتان حلاجی کنید و ببینید این فرزندآوری بی رویه و نامتناسب چه تهدید بزرگی برای آینده آن فرزندان و فرزندان فرزندان تان به حساب می آید.

اما همانجور که متوجه شده اید این دسته از استدلال تنها می گوید باید فرزند کمتری آورد نه هیچ فرزندی و با ذات این عمل مخالفتی ندارد.به همین روی آن چنان پاسخ گوی سوال اولیه ی ما نیست و باید به شق های بعدی توجیهات دست یازید.

●●●●

ب)دیدگاه اخلاقی: در این منظر ما متفکران و فیلسوفانی را داریم که بر این پندارند که تولید فرزند اساساً ،ذاتاً و از همه مهم تر اخلاقاً کاریست ناصواب و بسته به مکتب فلسفی که با آن تعلق خاطر دارند از ادعاهای متفاوتی بهره می جویند مثل:اخلاقیات منفی،فایده گرایی،عدم تقارن بین سود و زیان "دیوید بناتار" و... که ذکر آن ها به تمام و کمال در این مقال نمی گنجد و حتما به شما توصیه می کنم این صفحه را هر چند که از ویکیپدیاست و غیرتخصصی، ولی در عوض نسبتاً بسط یافته و گسترده است، مطالعه بفرمایید.

مخلص کلام این شق،این است که شما هیچ وظیفه و اجباری در قبال فرزندآوری ندارید و اگر فردی وجود نداشته باشد دو حالت برای او قابل تصور است:

الف)x وجود ندارد پس متحمل رنجی نمی شود که این امریست خوب

ب)x وجود ندارد پس از خوبی ها ولذائذ دنیا بهره مند نمی شود که این امریست که نه خوب است و نه بد

 

اما اگر شما فرزندی به دنیا بیاورید در قبال او اخلاقاً مسئولید و برای این فرد موجود دو حالت مفروض است:

الف)x وجود دارد پس متحمل رنج می شود که این امریست بد

ب)x وجود دارد پس از خوبی ها و لذائذ بهره مند می شود که این امریست خوب

 

پس در یک کفه ی ترازو ما یک خوب و بد برای فرزندآوری داریم و در کفه ی دیگر یک خوب و غیربد؛بدیهی است که این کفه ی فرزند نیاوردن است که در قضاوت اخلاقی ما سنگینی می کند!

قطعا این ادله مخالفان خود را دارد که صادقانه هنوز درباره شان نخواندم و جهت رعایت انصاف، در آینده اگر مایل باشید متنی در مورد احتجاجات ایشان خواهم نوشت.

تذکر:باز هم تاکید می کنم دفاعیات اخلاقی از تولدستیزی همین قدر افلیج و محدود و دست و پا بسته نیست و حتما شما را به مقالات موجود ارجاع می دهم!

●●●●

پ)دیدگاه اخروی:تا اینجای کار هر چه نوشتم از دیگران بوده و قاعدتا از آن خاطر که غالب این فیلسوفان،به جز معدودی، خداناباور هستند و مرگ را پایان کار می دانند، مدعا های خویش را به زمین محدود کرده و به آسمان سرکی نکشیده اند.من قاطعانه با افرادی که این فلسفه(آنتی ناتالیسم) را ناشی از  جهان بینی ماتریالیستی و برآمده از عدم اعتقاد به خدا می دانند مخالفم؛تولد ستیزی اتفاقا در جهانی ابدی بیشتر نمود پیدا می کند و آن هم در جهانی که یک جهنم جاودان دارد،جهنمی که دیگر مثل دنیای کنونی ما ملغمه ای از عسر و یسر و آش شوربایی از رنج و خوشی نیست بلکه تماما عذاب و زجر و سیاهیست.اگر یک انسان در قبال تحمیل دنیایی نظیر دنیای فعلی که ترکیب درد و خوشیست به یک فرد دیگر اخلاقاً مسئول است؛در مورد قرار دادن فرد در وضعیتی که ممکن است منجر به آن جهنم سراسر رنج بشود چه می توان گفت؟حال آنکه رنج اینجا هرچقدر هم که بد باشد ،محدود و تمام شدنیست لیکن جهنم جاودان و ابدیست!

به عقیده ی حقیر، دهشت و منفی نگری(pessimism) راستین نه از نیستی پس از هستی، چنان که خداباوران و خداناباوران توصیف می کنند، برمی جوشد بلکه از هستی پس از هستی که در نظام توحیدی از آن سخن رفته است فواره می زند.

در جایی خواندم که فلاسفه می گویند وجود بر عدم ارجحیّت دارد ولی آیا هر وجودی این گونه است؟کیست که وجود همراه با عذاب بی پایان را بر عدم رجحان دهد؟حداقل من این گونه نیستم.چه بسیار نبودن ها که شیرین تر از بودن ها باشند.

حال به احتمال زیاد خواهید گفت عقبی اگر جهنم دارد بهشت نیز دارد.در مقام پاسخ باید بگویم دو راهی فعلی را می توان با همان استدلال پیشین در مورد عدم تقارن سود و ضرر که خاطر نشان کردم،حل کرد؛فقط این بار جای کلمه ی لذت را با بهشت، و کلمه ی رنج را با جهنم تعویض بفرمایید،حاصل همان خواهد بود.

در آخر باید بگویم به نظر بنده، تحمیل وجود به فرد، در چنین جهانی با چنین ساختار و قوانینی،از لحاظ اخلاقی نه تنها زمینی ناصواب و تبه کارانه است بلکه آسمانی و اخروی نیز یک جنایت است.خود نیز به نیکی می دانم که جهان بینی فلسفی ام پر از تناقض و گره ی کور است که هنوز موفق به رفع شان نشدم و شاید هیچ گاه نشوم ،لکن بنده از منظر سواد و علم فلسفی پیشانوزاد نیز محسوب نمی شوم پس اگر ایرادی در متن یافتید صریح گوشزد بفرمایید و نظر خود را نیز چه موافق و چه مخالف ذکر کنید.

اگر عمری بود پس از مطالعات بیشتر،باز هم به این موضوع رجوع خواهم کرد.

اگر هم برای تان سوال شده چرا منِ مسیح صدیق که اینقدر با وجود با شکل فعلی اش سر ناسازگاری دارم،خود را نکشته ام یا از آن بدتر چرا پزشکی را( منهای عوامل اقتصادی و اجتماعی موجود فعلی ایران) برگزیده ام،باید بگویم اینها نیز خود، شعری دگرند که باید غروبی دیگر سروده شوند!

پس تا آن روز،روزتان پیروز!

فعلاً!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۰۴
مسیح صدیق اردکانی

آنتی ناتالیسم

تولد_ستیزی

فلسفه

نظرات  (۱)

💙

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی