هذیان کده

کنجی برای غرق شدن در زندگی

کنجی برای غرق شدن در زندگی

سرک کشیدن به دنیای فیلم،موسیقی،ادبیات،فلسفه و هر چیزی که با هستی در ارتباط باشد

چرا پاریس هیلتون معروف است؟

شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۲۲ ق.ظ

   "پاریس هیلتون، فقط به خاطر این شهرت دارد که مشهور است."

جمله ی عجیب بالا، بخشی از کتابی است که امروز می خواهم درباره اش بنویسم؛ کتاب شهرت، نوشته ی مارک رولندز. در این کتاب، این فیلسوف اهل ولز(Wales)، به واکاوی فلسفی مقوله ی "شهرت" و چیستی و چگونگی آن، به خصوص در روزگار کنونی و جهان معاصر می پردازد و از این درگاه، پلی هوشمندانه به سمت مسئله عینیّت گرایی و نسبیت گرایی و تقابل و تاثیر این دو بر موضوع شهرت، بنا می کند.

   هنگامی که برای اولین بار، در کتاب فروشی، چشمم به این کتاب خورد، فکر کردم که این کتاب، درباره ی چیستی خود شهرت، دلیل تمایل انسان ها به آن و روانشناسی گرایش به آن است ولی پس از مطالعه ی اثر متوجه شدم که کتاب بیش از آن که درباره صرف خود شهرت باشد، درمورد شهرت "بادآورده" است؛ پس حواس تان باشد که در این نوشتار، بنده نیز، از شهرت بادآورده صحبت خواهم کرد.

 

(مارک رولندز،استاد فلسفه دانشگاه میامی)

 

چرا پاریس هیلتون مشهور است؟

   بگذارید تا باری دیگر به جمله ی عجیب و غریب آغازین بازگردیم:"پاریس هیلتون فقط به خاطر این شهرت دارد، که مشهور است." شاید به خودتان بگویید این چه یاوه ی بی سَر و تَهی است؟! اما اگر کمی صبر کنید مفهوم این جمله برای تان روشن خواهد شد؛ ولی پیش از آن باید بفهمیم پاریس هیلتون کیست؛ به نقل از  ویکیپدیا ، پاریس هیلتون یک مدل،بازیگر، خواننده، تاجر، media personality و از همه مهم تر از نوادگان کنراد هیلتون،موسّس مجموعه هتل های هیلتون می باشد؛ به شخصه معتقدم هر وقت کسی این همه شغل و عنوان را یدک می کشد، یک جای کار می لنگد، به عبارت دیگر" همه کاره ی هیچ کاره"!

   به راستی پاریس هیلتون، چه کار خاص و منحصر به فردی کرده که تا این حد مشهور است؟آیا بازیگر فوق العاده ایست؟ آیا خواننده ای استثنایی است؟ جواب نویسنده به این سوال ها خیر است. نویسنده معتقد است که پاریس هیلتون مشهور است چرا که در درجه اول در خانواده ی هیلتون ها به دنیا آمده و از طفولیت با دیگر افراد مشهور مراوده و حشر و نشر داشته و در درجه بعد یک سری اتفاقات زرد مثل انتشار فیلم های خصوصی اش(مشابه اتفاقی که برای کیم کارداشیان رخ داد) برای او به سکوی پرتابی به سمت وادی شهرت بدل گشت. در واقع امثال پاریس هیلتون ها و کیم کارداشیان ها و دیگر influencer ها، دستاورد قابل توجه ای نداشته اند که مستحق چنین درجه ای از شهرت باشند. نویسنده بیان می دارد که در ایام گذشته شما باید حداقل یک کار دهن پر کن انجام می دادید تا مشهور شوید؛ شما اگر می خواستید مشهور شوید باید ناممکنی را ممکن می ساختید، شما باید فاتح و کشورگشای بزرگی می بودید، باید هنرمندی یکتا می بودید، باید حکیمی فرزانه و بی بدیل می بودید تا به این سطح از شهرت دست بیابید ولی امروزه روز، ورق برگشته است. شهرت به امری فراگیر، دم دستی و مبتذل دگردیسی کرده است، به کلام خود مارک رولندز،"شهرت به افیون توده ها" تبدیل شده است.کافی است خود شما خواننده ی عزیز سری به شبکه های مجازی بزنید تا از چگونگی اوضاع و کیستی افراد مشهور، چه در جامعه ایران و چه در جامعه بین الملل، مطلع شوید.(گرچه این صحبت دلیل بر این نمی شود که تمامی افراد مشهور در دوره معاصر فاقد توانایی و استحقاق شهرت خود هستند.) اما چه شد که این گونه شد؟ به کلام خود نویسنده، "شهرت بادآورده" از کجا فراگیر شد؟ مارک رولندز پاسخ را در انحطاط فرهنگی و مرگ روشنگری، می بیند.

 

(پاریس هیلتون)

 

بی ارزشی ارزش ها، نسبی گرایی و شهرت بادآورده

مارک رولندز، خاستگاه پیشرفت غرب را(غرب به معنای فرهنگ و سبک زندگی غربی و نه غرب جغرافیایی) "عصر روشنگری" می پندارد. "عصر روشنگری، جنبشی فکری و فلسفی در تاریخ فلسفه غرب بود که از میانه سده هفدهم تا پایان سده هجدهم ادامه داشت...اهداف اصلی متفکران روشنگری، آزادی،پیشرفت،دلیل،مدارا و پایان دادن به سواستفاده از کلیسا(دین) و دولت بود.[منبع:ویکیپدیا]

مارک رولندز می گوید نبوغ و هدیه ی روشنگری، ایجاد تعادل بین عینیت گرایی افلاطونی و فردگرایی اروپای پس از قرون وسطی بود؛ او توضیح می دهد که عینیت گرایی به تنهایی و در شکل بی تفکر و افراطی اش به بنیادگرایی می انجامد و فردگرایی خالی نیز به "نسبی گرایی" ختم می شود. او می گوید که در قرن حاضر ما شاهد دو روی این سکه و عدم تعادل هستیم؛ از طرفی با بنیادگرایی اسلامی،مسیحی،هندی و... و از طرف دیگر با نسبی گرایی و پوچ گرایی همراه با آن در مردم دل سرد از امر قدسی و الهی. نویسنده مفهومی را از کیرکگور وام می گیرد، در بخشی از کتاب می خوانیم:

 

《 کیرکگور، نیهیلیسم را نوعی "هم تراز سازی یا levelling" می نامد و آن را موقعیتی تعریف می کند که در آن "تمایزات کیفی به واسطه تاملی فرساینده از دست می رود". منظور کیرکگور از "تمایزات کیفی" تمایز میان کیفیت هایی است که به درک ما می آیند؛ یعنی تمایزات میان آنچه مهم و ارزشمند می دانیم  با چیز هایی که به نظر ما این گونه نیست.

 اما معنی جملات بالا چیست و چه ربطی به شهرت و پاریس هیلتون دارد؟ نکته آن چنان پیچیده نیست.ما در زمانه ای زیست می کنیم که ارتباط خود را با امر مطلق، با عینیت و در نتیجه با درست و غلط، بهتر و بدتر، ارزشمند و بی ارزش از دست داده ایم و روز به روز بیشتر از دست می دهیم.ما در روزهایی نفس می کشیم که قدرت تمایز و قضاوت را از دست داده ایم،برای ما پاشش بی معنی چند رنگ بر روی بوم، آنگاه که نام سبک پست مدرن! می گیرد، با مونالیزا از لحاظ بصری،ارزشی و مفهومی فرقی ندارد، برای ما شکلک درآوردن های سفیهانه پسران و دختران در تیک تاک با کشف امواج گرانشی توسط دانشمندان به یک اندازه ارزشمند یا شاید بهتر است بگویم به یک اندازه بی ارزش اند.(و این را نه از سر شماتت و ملامت بلکه فقط برای توصیف حال می گویم،چه آنکه خود حقیر نیز به این مرض،اگر بتوان آن را مرض نامید، مبتلایم).

تمام منظور کیرکگور،البته تا آنجا که درک من قد می دهد، از همسان سازی کیفیات همین است. در چنین جهانی که مردمانش دیگر خط کشی ،برای اندازه کردن دستاورد ها و افتراق تعالی از ابتذال ندارند، نتیجه ای جز این نیز نمی توان انتظار داشت که پاریس هیلتون ها مشهور باشند، فقط و فقط به خاطر اینکه مشهورند. 

نویسنده این تغییر را نتیجه ی انحطاط فرهنگی غرب، بر هم خوردن توازن بین عینیت گرایی و فردگرایی و سقوط فردگرایی به نسبی گرایی می داند؛نوعی از زندگی که رولندز آن را سبک بار و عاری از شکوه و معنا می خواند، فرهنگی که در آن تمامی انحاء زیستن، به یکسان ،ارزشمندند(و باز تاکید می کنم،به یکسان بی ارزش اند) و نهایتا جامعه ای که کسب شهرت در آن بیش از آنکه در گرو  اکتساب دستاوردی ویژه و متعالی باشد،زیر سایه ی شوم جلب توجه،اخبار زرد،حاشیه سازی،بازاریابی و در آخر بی حس سازی و اخته کردن اذهان است.

این است شهرت عصر ما:شهرت بادآورده!

●●●

پی نوشت: این گزارش،خلاصه ای کوتاه و ناقص بود از کتاب،بی شک کتاب مطالب گسترده تری را در بر می گیرد و بسیار عمیق تر به توضیح مفاهیم می پردازد. صمیمانه شما را به مطالعه خود کتاب توصیه می کنم.

 

منابع:

۱.شهرت،مارک رولندز،فرهنگ نشر نو،ترجمه افشین خاکباز

۲.ویکیپدیای انگلیسی

  

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۲۸

نظرات  (۱)

سلام

میشه خواهش کنم بازم بنویسی؟ نوشته هاتو خیلی دوست دارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی